درس های بـزرگی که می تـوان از مورچـه ها آموخـت
مورچه ها را در نظر بگیرید. آیا باور می کنید که این موجودات کوچک می توانند به ما یاد بدهند که چطور باید زندگی بهتری داشته باشیم؟ از رفتار مورچه ها می توانیم چهار درس مهم بگیریم که به ما برای داشتن زندگی بهتر کمک می کنند.
ادامه مطلب...
سوژه های تفکربرانگیز نقاشی خیابانی
بشارت به زائران پیاده امام حسین (ع)
خداوند متعال فرشتگانى دارد که موکّل قبر حضرت امام حسین(ع) مى باشند. هنگامى که شخص قصد زیارت آن حضرت را مى نماید حق تعالى گناهان او را در اختیار این فرشتگان قرار مى دهد و زمانى که وى قدم برمی دارد فرشتگان تمام گناهانش را محو مى کنند و سپس قدم دوّم را که برداشت حسنات اش را مضاعف و دو چندان مى کنند و پیوسته با قدمهائى که برمى دارد حسناتش مضاعف مى گردد تا به حدّى مى رسد که بهشت برایش واجب و ثابت مى گردد، سپس اطرافش را گرفته و تقدیس اش مى کنند.
و فرشتگان آسمان نداء داده و مى گویند: زوّار دوست خدا را تقدیس نمائید.
و وقتى زوّار غسل کردند حضرت محمّد(ص) ایشان را مورد نداء قرار داده و مى فرماید:اى مسافران خدا! بشارت باد بر شما که در بهشت با من هستید.
سپس امیر المؤمنین(ع) به ایشان نداء نموده و مى فرماید: من ضامنم که حوائج شما را بر آورده نموده و بلاء را در دنیا و آخرت از شما دفع کنم، سپس پیامبر اکرم(ص) با ایشان از طرف راست و چپ ملاقات فرموده تا اینکه به اهل خود بازگردند.
نمونه هایی از تزئین میوه و آجیل شب یلدا
جمله های جدید ویژه شب یلدا
تو که نیستی ، “یلدا” بلندترین شب سال نیست ؛ اوج دلتنگیست …
::
::
شب یلدای من آغاز شد
نه سرخی انار
نه لبخند پسته
نه شیرینی هندوانه
بی تو یلدا زجر آورترین شب دنیاست …
بی من یلدایت مبارک !
::
::
شب یلدا عزیزِ هندوونه
اگر چه ترش و لیزه هندوونه
بهایش را چو پرسیدم ز یارو
بگفتا هیس ! جیزه هندوونه
::
ادامه مطلب...
بادیدن این تصاویر اوج هیجان را حس کنید
گل واژه های ماندگار از بزرگان
دانلود صوتی سروده مهدی اخوان ثالث از زبان خودش و هم بصورت متن
یکی از قدیمی ترین سروده های «اخوان ثالث» با عنوان «صدای شاعر» منتشر شده است که شما میتوانید این مجموعه کمیاب و ارزشمند را به صورت متنی و شنیداری(از زبان خودش شاعر)بخوانید و بشنوید.
برای دانلود صوتی شعر و دیدن نوشتاری آن به ادامه مطلب بروید...
ز بس بی تاب آن زلف پریشانم، نمی دانم...
ز بس بی تاب آن زلف پریشانم، نمی دانم
حبابم، موج سرگردان طوفانم؟ نمی دانم
حقیقت بود یا دور و تسلسل حلقه ی زلفت؟
هزار و یک شب این افسانه می خوانم، نمی دانم
سراسر صرف شد عمرم همه محو نگاه تو
ولی از نحوه ی چشمت چه می دانم؟ نمی دانم
چو اشکی سرزده یک لحظه از چشم تو افتادم
چرا در خانه ی خود عین مهمانم؟ نمی دانم
ستاره می شمارم سال های انتظارم را :
هزار و سیصد و چندین و چندانم؟ نمی دانم
نمی دانم بگو عشق تو از جانم چه می خواهد؟
چه می خواهد بگو عشق تو از جانم؟ نمی دانم
نمی دانم به غیر از این نمی دانم، چه می دانم؟
نمی دانم، نمی دانم ، نمی دانم ، نمی دانم!!
قیصر امین پور
تو را من زهر شیرین خوانم ای عشق
تو را من زهر شیرین خوانم ای عشق،
که نامی خوشتر از اینت ندانم.
وگر – هر لحظه – رنگی تازه گیری،
به غیر از زهر شیرینت نخوانم.
تو زهری، زهر گرم سینهسوزی،
تو شیرینی، که شور هستی از توست.
شراب جام خورشیدی، که جان را
نشاط از تو، غم از تو، مستی از توست.
بسی گفتند: – «دل از عشق برگیر!
که: نیرنگ است و افسون است و جادوست!»
ولی ما دل به او بستیم و دیدیم
که او زهر است، اما … نوشداروست!
چه غم دارم که این زهر تبآلود،
تنم را در جدایی میگدازد
از آن شادم که در هنگامهی درد،
غمی شیرین دلم را مینوازد.
اگر مرگم به نامردی نگیرد:
مرا مهر تو در دل جاودانیست.
وگر عمرم به ناکامی سرآید؛
تو را دارم که مرگم زندگانیست.
فریدون مشیری