سفارش تبلیغ
صبا ویژن

همنشین

حکایت (در همیشه باز)

حکایت (در همیشه باز)

مردی در گوشه ای به راز و نیاز به درگاه الهی می پرداخت و چنین می گفت:

خداوندا، کریما، آخر دری بر من بگشای. 

صاحبدلی از آن جا گذر می کرد سخن مرد شنید و گفت:

ای غافل این در کی بسته بوده است!


.html .html