سفارش تبلیغ
صبا ویژن

همنشین

داستان پند عارف به جوان

داستان رایگان پند عارف به جوان

جوان ثروتمندی نزد عارفی رفت و از او اندرزی برای زندگی نیک خواست.

عارف او را به کنار پنجره برد و پرسید: چه می بینی؟

گفت: آدم هایی که می آیند و می روند و گدای کوری که در خیابان صدقه می گیرد

بعد آینه بزرگی به او نشان داد و باز پرسید: در آینه نگاه کن و بعد بگو چه می بینی؟

گفت: خودم را می بینم !

عارف گفت: ….

بقیه داستان در ادامه مطلب...

ادامه مطلب...


.html .html