سفارش تبلیغ
صبا ویژن

همنشین

پری رویایی

 

روزگاری بود که کودکی شب‌ها در خواب، یک پری آسمانی را می‌دید. پری زیبا رو او را نوازش می‌کرد، او را در آغوش می‌کشید و ساعت‌ها با او بازی می‌کرد. پری غم‌های پسر را از دلش می‌شست و به او شادی و می‌داد. روزگار همین‌طور می‌گذشت و پسر بزرگتر می‌شد. تا این‌که شبی پری به خواب او آمد. خم شد و او را بوسید و به او گفت که " دیگر نمی‌توانم زیاد با تو باشم، تو دیگر داری بزرگ می‌شوی اما بعدا دوباره سراغت می آیم... می آیم و دوباره به تو شادی خواهم داد و باز در آغوشت خواهم کشید."

پسرک بزرگ و بالغ شد و پس از دبیرستان در رشته کامپیوتر اینجینرینگ مشغول تحصیل شد. بعد از فارغ التحصیلی از دانشگاه در شرکتی مشغول به کار شد و یک زندگی پر مشغله و پر درآمد را آغاز کرد. در این مدت کم کم پری را فراموش کرد. سال‌ها رؤیایی ندید و چسبید به واقعیت، زندگی برایش بی روح و خسته کننده شد و او تبدیل شد به یک ماشین.

بقیه در ادامه مطلب ؟

ادامه مطلب...


.html .html